مجله خردسال 107 صفحه 19

کد : 97310 | تاریخ : 07/08/1383

بعد با خیال راحت مشغول بازی با شدند. بالای درخت بودند که سرو صدای را شنیدند. فریاد زدند:« چه خبر شده؟ چه خبر شده؟ چه کار می­کنید؟» آقای مزرعه­دار با سرو صدای از خانه بیرون آمد و را دید که با یک مشغول بازی هستند. با خوش­حالی فریاد زد:« من پیدا شد! من پیدا شد!» آقای مزرعه­دار را برداشت و به سرعت به طرف خانه دوید. عصبانی شدند ولی آقای مزرعه­دار خیلی خیلی خوش­حال بود، چون کفشی را که در دریاچه گم کرده بود، در مزرعه پیدا کرد.

[[page 19]]

انتهای پیام /*