جیقیل و موناتِل ( بر اَساسِ داستانهانسِل و گِرتل!)(3)
مانا نیستانی
جادوگر تمام هفته غذاهای خوشمزه به بچهها داد تا آنها را چاق کند و بخورد:
کدوم غذاهای خوشمزه؟!
همهاش خوراک لوبیا می ده،
من دوست ندارم!
ساکت ! من کهاشپزی بلد
نیستم، اینم از اون قوطیهای
غذایاماده است! بخورید و حرف نزنید
خوب، حالا انگشتت رو
بیار جلوامتحان کنم و
ببینم چاق شده؟
جیقیل که می دانست موهای جادوگر، جلوی چشمهایش
را گرفته و خوب نمی بیند عوض انگشتشیک استخوان
مرغ به او داد!
وا اااا! چقدر انگشتت
استخوانی و لاغره!
[[page 13]]
انتهای پیام /*