مجله خردسال 113 صفحه 13

کد : 97444 | تاریخ : 19/09/1383

چوپان دروغگو مانا نیستانی روزی و روزگار­ی، پسری چوپان با گله گوسفندش زندگی می کرد. این دو تا مثلاً گلّه­ام هستند. بَع ع ع ع ع ! ساسان در نقش گوسفند کوچول در نقش گوسفند نَع! یک روز آی مَردُم کمکم کنید گرگ اومده.... گلّه­ام رو خورد..... با شنیدنِ صدای چوپان به کمکش­امدند من اهالیِ ده هستم. ای وای، گُل پسرم به درد سر افتاده

[[page 13]]

انتهای پیام /*