مجله خردسال 114 صفحه 17

کد : 97476 | تاریخ : 26/09/1383

برس جوراب چکش شانه مسواک خمیر دندان ساک ساعت رومیزی سفر زیرپوش قیچی شلوار یکی بود، یکی نبود. غیراز خدا هیچ کس نبود. کوچولو همراه پدر و مادرش می­خواست به مسافرت برود. مادر به او گفت بهتر است که خودش وسایلش را جمع کند. کوچولو با خوش­حالی را برداشت و توی آن ، ، و را گذاشت. بعد کمی به دور و بر نگاه کرد. چشمش به افتاد. آن را هم توی گذاشت. و ر ا هم برداشت.

[[page 17]]

انتهای پیام /*