مجله خردسال 117 صفحه 6

کد : 97521 | تاریخ : 17/10/1383

مرغ گفت: «کنار رودخانه، یک جای سبز و قشنگ است. فردا با ما بیا تا آن جا را ببینی!» بوقلمون از شنیدن این حرف خیلی خوش­حال شد، اما چیزی نگفت. صبح روز بعد، بوقلمون زودتر از همه از لانه بیرون آمد و منتظر شد تا همه برای گردش بیرون مزرعه بیایند. خروس و مرغ و گاو و گوسفند و بز فهمیدند که بوقلمون از حرفهایی که زده پشیمان شده. برای همین هم، حرفهای او را فراموش کردند و برای یک گردش شاد، در یک روز قشنگ راه افتادند و رفتند.

[[page 6]]

انتهای پیام /*