
فرشتهها
پنجره باز بود.
یک پروانهی کوچولو پر زد و آمد توی اتاق.
به دایی عباس گفتم: «نگاه کن! یک پروانه آمده توی اتاق.» پروانه چرخید و چرخید و روی عکس امام نشست.
بالهایش را بست و همان جا ماند.
دایی گفت: «نگاه کن! پروانه برای امام، خبر بهار را آورده!» پروانه عکس امام را بوسید و از پنجره پر زد و رفت.
[[page 8]]
انتهای پیام /*