مجله خردسال 132 صفحه 17

کد : 97896 | تاریخ : 15/02/1384

با معرفی شخصیتهای داستان به کودک ازاو بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند زنبور ماهی­کوچولو جوجه اردک سومین جوجه اردک یکی بود، یکی نبود،غیر از خدا هیچ­کس نبود. کنار یک برکه­ی خیلی قشنگ، روی گلهای رنگارنگ، نشسته بود. می­خواست از شهد شیرین گلها بخورد که یک مرتبه، صدایی شنید. به دور و بر نگاه کرد، را دید که گریه می­کرد و دنبال مادرش می­گشت. پر زد و رفت بالای سر وگفت: «تو مادرت را گم کرده­ای؟» گفت: «پشت نیهای برکه بازی می­کردم که مادرم را گم کردم.» گفت: «غصه نخور! دوست من است. او را صدا می­زنم تا تو را پیش مادرت ببرد.»

[[page 17]]

انتهای پیام /*