مهمانان ناخوانده
مانا نیستانی
روزی روزگاری پیرزن مهربونی زندگی میکرد. یک شب پیرزن داشت شام مورد
علاقه اش رو می خورد: چلوکبابِ برگ با سالاد کاهو و گوجه!
آخ جان
من عاشق چلوکباب
برگ هستم!
جیقیل در نقشِ پیرزن!
پیرزن در کلبه ای وسط مزرعه زندگی می کردو
باران شدیدی هم داشت می بارید...
تق تق
تق
دارن دَر
می زنن.. یعنی
کیه؟
[[page 13]]
انتهای پیام /*