مجله خردسال 144 صفحه 17

کد : 98118 | تاریخ : 06/05/1384

با معرفی شخصیتهای داستان به کودک ازاو بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند بچه شیر شیر مادر راز بچه خرگوش خرگوش مادر یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز که مشغول بازی در چمنزار بود، را دید و به او گفت: «تو چه قدر سفید و قشنگی! بیا با هم بازی کنیم.» گفت: «اگر توانستی مرا بگیری!» دوید و هم به دنبال او دوید. و تمام صبح را با هم بازی کردند و خندیدند. نزدیک ظهر به گفت: «من گرسنه هستم. می­خواهم به خانه بروم و غذا بخورم. تو هم با من می­آیی؟»

[[page 17]]

انتهای پیام /*