مجله خردسال 145 صفحه 22

کد : 98151 | تاریخ : 13/05/1384

خاله بازی من و عروسکم توی حیاط، خاله بازی می­کردیم. مادرم برای ما، شیر و بیسکویت آورد. می­خواستیم شیر بخوریم که پیشی آمد و گفت: «میو میو...» یک ظرف شیر برای او ریختم می­خواستیم بیسکویت بخوریم که گنجشک آمد و گفت: «جیک جیک...» یک تکه بیسکویت به او دادم. عروسکم اخم کرد و چیزی نگفت. به عروسکم گفتم: «پیشی و گنجشک میهمان ما هستند.» عروسکم خندید. او رابغل گرفتم و با هم شیر و بیسکویت خوردیم.

[[page 22]]

انتهای پیام /*