مجله خردسال 149 صفحه 22

کد : 98235 | تاریخ : 10/06/1384

به به، چه آشی! می­خواستم برای عروسکم غذا درست کنم، اما هیچ چیز نداشتم که توی قابلمه بریزم. مادرم یک لیوان شیر و یک بیسکویت آورد تا بخورم. من آن­ها را توی قابلمه ریختم و هم زدم. بعد یک آش خوش مزه برای عروسکم درست کردم. پدرم پیش ما آمد و گفت: «به به، چه بوی خوبی! میهمان نمی­خواهید؟» گفتم: «بفرما!» من و مادر و پدر و عروسکم دور هم نشستیم و آش شیر و بیسکویت خوردیم!

[[page 22]]

انتهای پیام /*