مجله خردسال 150 صفحه 8

کد : 98249 | تاریخ : 17/06/1384

فرشته­ها چند روز پیش، بچه­ی دایی عباس به دنیا آمد، یک پسر کوچولوی کوچولو. من و پدر و مادر به خانه­ی مادربزرگ رفتیم تا بچه­ی دایی عباس را ببینیم. زن دایی او را در یک پتوی نرم پیچیده بود. گفتم: «اسمش را چی گذاشتید؟» زن دایی گفت: «حسین!» مادرم بچه را بوسید و گفت: «راستی که حسین است.» پرسیدم: «چرا گفتید راستی که حسین است؟» مادرم گفت: «حسین یعنی همه­ی زیبایی­ها. این بچه خیلی زیباست. دعا می­کنم مثل امام خوبمان حسین (ع) رفتار و اخلاق و کارهایش هم زیبا باشد.» دایی عباس مرا بغل گرفت و گفت: «یک فرشته­ی کوچولو به فرشته­های این دنیا اضافی شد.» من خندیدم و دایی عباس را بوسیدم.

[[page 8]]

انتهای پیام /*