مجله خردسال 150 صفحه 19

کد : 98260 | تاریخ : 17/06/1384

نه می­خندید، نه . چند روز گذشت. یک روز به آسمان نگاه کرد و به گفت: «باید برم. وقت پرواز است.» بعد، از خداحافظی کرد و رفت. وقتی رفت، خمیازه­ای کشید و از پایین آمد و او هم رفت. گفت: « رفت.» گفت: « هم رفت.» با شاخه­هایش، آرام را قلقلک داد. خندید. هم خندید وگفت: «من وتو، هیچ­کجا نمی­رویم و همیشه کنار هم می­مانیم.» جواب داد: «همیشه!» راستی که و برای همیشه کنار هم ماندند.

[[page 19]]

انتهای پیام /*