گفتم: «شادی!» سرور کتبی گفتم: «شادی!» عید آمد و سفرهاش را پهن کرد. گفتم: «مهربانی!» همسایه مان آمد و حال مرا پرسید. گفتم: «دوستی!» خورشید آمد و گلها را بوسید. گفتم: «شادی، مهربانی، دوستی!» مامان آمد و مرا بغل کرد.