روباه و کلاغ روزی و روزگاری یک کلاغ بود که قالب پنیری در دهان داشت همان وقت روباهی زیر درخت او را دید کلاغ روی شاخهی درختی نشست تا پنیرش را بخورد. آخجان پنیر!