مجله خردسال 176 صفحه 20

کد : 98877 | تاریخ : 18/12/1384

قصهی حیوانات 1) یک روﺯ، ﺑﭽﻪ ﮔﺮﮒ کوﭼولو اﺯ لانه بیرون ﺁﻣﺪ. تنهای تنها! و راه لانه را ﮔﻢ ﻛﺮﺩ. 2) او ﺑﭽﻪ ﮔﺮﮒهای سیاه را ﺩﻳﺪ که با ماﺩرشان بازی میکرﺩﻧﺪ. 4) ﮔﺮﮒ ماﺩر او را ﺩﻳﺪ ﮔﻔﺖ: «ناراحت نباش! توی لانه برو و ﭘﯿﺶ ﺑﭽﻪهای من بمان.» 3) ﮔﺮﮒ کوﭼولو، ﺩلش را برای خواهر و براﺩرش ﺗﻨﮓ ﺷﺪه بوﺩ.

[[page 20]]

انتهای پیام /*