مجله خردسال 188 صفحه 17

کد : 99126 | تاریخ : 25/03/1385

حلزون قورباغه مورچه اسب چمنزار گورخر گوسفند یکی بود،یکی نبود.غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز مشغول علف خوردن بود که او را دید و گفت: «من چمنزار زیبایی دارم که فقط مال من است.» گفت: «فقط مال خودت؟» گفت: «فقط مال خودم! بیا تا آن را به تو نشان بدهم.» و رفتند و به چمنزار زیبایی رسیدند. همین موقع آن­ها را دید و گفت: «این چمنزار زیبا مال من است.»

[[page 17]]

انتهای پیام /*