مجله خردسال 188 صفحه 18

کد : 99127 | تاریخ : 25/03/1385

گفت: «نه مال من است.» ناگهان از پشت علف­ها بیرون پرید و گفت: «اما این چمنزار مال من است.» و و با تعجب به نگاه کردند. ناگهان گفت: «چه خبر شده؟ چرا شلوغ می کنید؟ کی گفته به چمنزار من بیایید؟» پرسید: «چمنزار تو؟» گفت: «بله! چمنزار من!» ناگهان سرش را از صدفش بیرون آورد و گفت: «نه!چمنزار من!» و سر و صدا شروع شد. و و و و فریاد می­زدند که «این چمنزار من است.» بی­چاره که با تعجب به آن­ها نگاه می­کرد گفت: «این چمنزار خیلی­خیلی بزرگ است. چرا با هم دعوا می­کنید؟» گفت: «چون من این­جا را پیدا کردم.» گفت: «من زودتر از تو این­جا را پیدا کردم.»

[[page 18]]

انتهای پیام /*