قصهی حیوانات 6) ببر کوچولو پا به فرار گذاشت. 8) ببر کوچولو باید خیلی چیزها یاد میگرفت! 5) اما بابون مادر، دوست نداشت یک ببر به بچهی او نزدیک شود. 7) پدر و مادر از این کار او خندهشان گرفته بود.