قصهی حیوانات
1) یـک روز خـانم مـرغـه مشغـول گـردش بـود که پرندهی عجیبی دید.
3) اما خروسپرحنایی به حرفهای او توجهی نکرد.
2) با عجله پیش خروس حنایی رفت و او را خبر کرد.
4) خانم مرغه پیش خروس خاکستری رفت. اما او هم علاقهای به دیدن پرندهی عجیب نداشت.
[[page 20]]
انتهای پیام /*