مجله خردسال 202 صفحه 17

کد : 99602 | تاریخ : 30/06/1385

کتاب عروسک چراغقوه ساعت زیرتختخواب یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. لنگه جوراب تختخواب اتاق کوچولو خیلی شلوغ و بههم ریخته بود. اما زیر هم خبرهایی بود. و و ،زیر افتاده بودند و هیچکس از آنها خبر نداشت. به گفت: «ما همیشه باید اینجا بمانیم؟» گفت: «غصه نخور! بالاخره، کوچولو میآید و ما را پیدا میکند.» اما فقط گریه میکرد.

[[page 17]]

انتهای پیام /*