مجله خردسال 202 صفحه 18

کد : 99603 | تاریخ : 30/06/1385

او اصلاً تاریکی را دوست نداشت و زیر خیلی خیلی تاریک بود. به گفت: «ناراحت نباش! ما اینجا هستیم. من و تا وقتی که ما را پیدا کنند، همینجـا میمانیم.» همین موقع نور عجیبی زیر را روشن کرد. روی زمین افتاده بود و روشن شده بود. و و ، با خوشحالی فریاد زدند!: « ! ما این جاییم! زیر تخت!» صدای آنها را شنید و گفت: «باید کاری کنیم تا کوچولو شما را پیدا کند.» به گفت: «تو زنگ بزن تا کوچولو به اتاق بیاید.»

[[page 18]]

انتهای پیام /*