بابا تو دیگه خیلی ترسوئی، ببین من
چه کارها بلدم ، کلیَ واردم!
یعنی این کارها شجاعته؟
ساسان جان من نیم ساعت می رم توی کوچه،
اسکیت بازی ، وقتی سلامت برگشتم
می فهمی که بی خود می ترسیدی.
این داستان ها دیگه خیلی تکراری شدن .
خوب معلومه دیگه ، نیمساعت دیگه،
جیقیل زخمی و درب و داغون بر می گرده!
[[page 14]]
انتهای پیام /*