کوچولو گفت:«حالا توی ، درمیآید.» پدر خندید و گفت:«باید هر روز با به آن آب بدهی و منتظر باشی تا سبز شود و از خاک بیرون بیاید.» کوچولو خوشحال بود. او به پدر کمک کرد و و را دوباره سرجایشان گذاشت.