مجله خردسال 212 صفحه 22

کد : 99803 | تاریخ : 09/09/1385

پدرمن... پدر من یک کفاش است. او هر روز به کـارگاه کفـاشی میرود و از صبح تـا شب در آنجا کـار مـیکند. پدر من میتواند کفشهای کهنه و پـاره را مثل روز اول بدوزد و درست کند. دستهای پدرم بوی واکس میدهد. من بوی دستهـای او را خیلی دوست دارم، چون پدرم را خیلی دوست دارم. یک روز وقتی پدرم داشت یک کفش را واکس میزد بـا من شوخی کرد و بــا واکس، روی دماغ من یک خال سیاه گذاشت. آن روز، من و پدرم خیلی خندیدیم.

[[page 22]]

انتهای پیام /*