پدر با قدرت زیادی پرید و بچهاش را از آب گرفت. میمون کوچولو پدرش را محکم بغل کرد تا دوباره نیفتد. هر دوی آنها به این پدر قوی و شجاع افتخار میکردند. میمون کوچولو پیش مادرش برگشت دیگر از هیچ چیز نترسید.