قصه ی حیوانات1 2 3 پاندا کوچولو روی درخت مشغول بازی بود که مادر او را صدا زد. مادر به او گفت:«باید جایی بروم. بیا و مراقب خواهر کوچولویت باش.» خواهر کوچولوی پاندا،آن قدر کوچک بود که نمیتوانست با پاندا بازی کند.