مجله خردسال 251 صفحه 18

کد : 100303 | تاریخ : 22/06/1386

میمون شیر کفشدوزک بزرگ­تریاکوچک­تر فیل موش یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز، ، را دید که گوشهای نشسته بود و فکر میکرد. پرسید:«چی شده؟ به چی فکر میکنی؟» گفت: «من خیلی کوچولو هستم. دلم میخواهد بزرگ باشم. مثل تو که بزرگ هستی.» گفت: « خب تو هم بزرگ هستی!» خندید و گفت: «من یک کوچولو هستم.» گفت: «تو از

[[page 18]]

انتهای پیام /*