قصهی حیوانات پدر گفت: «حمام کردن خیلی خوب است. نگاه کن!» اورانگوتان مادر گفت: «وقت حمام است.» اما بچه اورانگوتان،حمام کردن را دوست نداشت. پدر از یک شاخهی درخت آویزان شد و شروع کرد به شستن سرش!