مجله خردسال 258 صفحه 22

کد : 100419 | تاریخ : 10/08/1386

پدر من... پدر من نگهبان موزه است. موزه جایی است که چیزهای با ارزش را در آن جا نگه­داری می­کنند. در موزه­ای که پدر من نگهبان آن است، کوزه­ها و وسایل خیلی خیلی قدیمی نگه­داری می­شود. پدرم می­گوید: «این وسایل را از زیر خاک پیدا کرده­اند. این­ها با ارزش هستند چون به ما نشان می­دهند که مردم در زمان­های گذشته چه طوری زندگی می­کردند.» من موزه را خیـلی دوست دارم و بعضـی وقت­ها با پدرم به موزه مـی­روم. پدرم می­گوید: «در موزه، نباید به هیچ چیز دست زد. فقط باید تماشا کرد.» کار پدرم خیلی مهم است. او نگهبان چیزهای با ارزش و قدیمی است. چیزهایی که هر روز همه برای تماشای آن­ها به موزه می­روند.

[[page 22]]

انتهای پیام /*