قصهی حیوانات او تصمیم گرفت همان جا بماند و برای خود خانهای بسازد. یک روز سگ آبی به دریاچهای رسید که خیلی خیلی زیبا بود. بعد شاخههای بزرگ درخت را جمع کرد. سگ آبی،مشغول کار شد و یک تنهی درخت را با خودش توی آب برد.