مجله خردسال 262 صفحه 19

کد : 100500 | تاریخ : 08/09/1386

گفت: «از کدام طرف برگردم؟» گفت: «ما که راه برگشت را بلد نیستیم.» همین موقع از بالای درخت گفت: «یعنی شما نشانی خانه­تان را نمی­دانید؟» گفت: «نشانی ندگی می­کنید.» گفت :«نه،نمی­دانیم.» کمی فکر کرد و پرسید: «نزدیک مزرعه­ی شما چه چیزهایی هست؟» گفت: «یک تپه­ی سبز قشنگ.» گفت: «نزدیک تپه هم یک مرداب پر آب و قشنگ.» گفت: «نزدیک مرداب هم چمنزار است.» خندید و گفت: «خب این نشانی مزرعه است. من می­دانم کجاست. دنبال من بیایید. رفت و و و هم به دنبال او رفتند. به آن­ها یاد داد که چه­طوری راه مزرعه را پیدا کنند. حالا و و نشانی خانه­ی خود را بلد هستند و هیچ وقت گم نمی­شوند.

[[page 19]]

انتهای پیام /*