بالا خره جوجه ی سیاه و قشنگ از تخم بیرون آمد . مرغابی جوجه اش را به دریا برد و به او ماهی گیری یاد داد . آن روز یک قوی زیبا ، آن ها را دید و یک آرزو کرد . می دانی چه آرزویی ؟