مجله خردسال 279 صفحه 22

کد : 100949 | تاریخ : 24/01/1387

نوبت من است بهار بود و آسمان آبی آبی . ابر گفت : « نوبت من است ! » و بارید . خورشید گفت : « باران بس است ! حالا نوبت من است ! » و تابید ابر گفت : « نه ! هنوز نوبت من است . » خورشید گفت : « نه ! نوبت من است . » ابر به خورشید نگاه کرد و بارید . خورشید به ابر نگاه کرد و تابید . هم باران بود و هم آفتاب . رنگین کمان آمد و گفت : « حالا ! نوبت من است ! »

[[page 22]]

انتهای پیام /*