مجله خردسال 281 صفحه 27

کد : 101010 | تاریخ : 07/02/1387

دست کودک را در دست بگیرید و در حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید. قصه های پنج انگشت مصطفی رحماندوست چند تا همسایه، توی چندتا آپارتمان زندگی می کردند صبح شد ... همسایه ی اولی گفت:« سلام سلام همسایه جان!» همسایه ی دومی گفت:« سلام عزیز مهربان!» همسایه ی سومی گفت:« سلام احوال شما! چه طوری؟» همسایه ی چهارمی گفت:«خیلی خوبم، شکر خدا! چه طوری؟» پنجمی هیچ حرفی نزد. سلام نداد و در رفت. اخمو و زشت، و پیف پیف، پیف غمگین و بی خبر رفت.

[[page 27]]

انتهای پیام /*