مجله خردسال 292 صفحه 4

کد : 101155 | تاریخ : 22/04/1387

قورباغه و پری یک روز وقتی که پری کوچولو، کنار آب بازی میکرد، پایش لیز خورد و افتاد توی آب. بالهای پری خیس شد و او نتوانست از آب بیرون بیایید . همین موقع قورباغه او را دید و شیرجهای زد و رفت توی آب بعد پری را پشتش سوار کرد و از آب بیرون آورد. پری کوچولو از قورباغه تشکر کرد و گفت:" تو قورباغهی مهربانی هستی. یک آرزو کن!" قورباغه گفت:"مگر تو میتوانی آرزوی مرا برآورده کنی؟" پری کوچولو جواب داد:"من فقط میتوانم آرزوی کسانی را برآورده کنم که دیگران را دوست دارند و با همه مهربان هستند. پس میتوانم آرزوی تو را برآورده کنم." قورباغه گفت:" مردم صدای قور قورباغه را دوست ندارند. کاری کن تا صدای من عوض بشود! " پری خندید و گفت :" نه! من نمی توانم صدای تو را عوض کنم. خدا صدای تو را اینطور آفریده است. اما میتوانم کاری کنم که مردم از شنیدن آواز قورباغهها، خوش حال بشوند!"

[[page 4]]

انتهای پیام /*