مجله خردسال 332 صفحه 19

کد : 101730 | تاریخ : 26/02/1388

گفت:" من دیدم که صاحب مزرعه برای تو دانه ریخت." ... پیش .. رفت و گفت: تو نمی دانی چه کسی دانههای مرا خورده؟" ... خندید و گفت:" شاید خودت خوردهای؟" ... گفت:" نه، من نخوردهام." ... گفت:" پس کی خورده؟" ناگهان صدایی گفت:" کی خورده؟" ... با تعجب به ... نگاه کرد و گفت:" این صدای کی بود؟" دوباره صدا گفت:" این صدای کی بود؟" ... گفت:" مثل این که مهمان داریم!" صدا گفت :" مهمان داریم!" ... گفت:" یک مهمان بازیگوش!" صدا گفت:" بازیگوش!" صدا از بالای درخت میآمد. ... و ... و ... به بالای درخت نگاه کردند و .. را دید که آن جا نشسته و میگوید:" یک مهمان بازیگوش!" ... خندید و گفت:" حالا معلوم شد کی دانهها را خورده!" ... گفت:" کی خورده!" کی خورده!" ... و ... و ... از دست ... غش غش می خندید و ... میگفت:"کی خورده! کی خورده!"

[[page 19]]

انتهای پیام /*