
وقت سه تا خوشهی گندم سبز میشود، پر از دانه. بعد هر کدام از ما، یک خوشهی گندم برمیداریم. گندمها، با شادی گفتند: «چه فکر خوبی!» مرغ و گنجشک ه م گفتند: «چه فکر خوبی!» بعد موش، روی زمین، سه تا سوراخ کوچولو درست کرد. گنجشک و مرغ، هر کدام یک دانهی گندم را برداشتند و توی یک سوراخ گذاشت. خاک نرم نرم بود و
گندمها با خیال راحت، توی خاک نرم خوابیدند.
مرغ و گنجشک و موش، هر روز به آنها آب میدادند و مراقبشان بودند، تا اینکه
سه تا خوشه گندم، از زمین سبز شد. بعد خوشههای گندم بلند و طلایی و پر دانه شدند. موش و گنجشک و مرغ، هر کدام یک خوشهی گندم برداشتند، اما همهی گندمها را
به لانه نبردند. آنها دوباره، چند دانهی گندم در زمین کاشتند تا باز هم یک عالمه گندم داشته باشند!
[[page 6]]
انتهای پیام /*