مجله خردسال 348 صفحه 18

کد : 102121 | تاریخ : 14/06/1388

پرنده قورباغه خرس جغد طبل یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. ، یک پیدا کرده بود و دامب دامب دامب می زد. صدای خیلی بلند بود و این صدا را دوست داشت. ناگهان از خانه­اش بیرون آمد و گفت: (( وای! این دیگر چه صدایی است؟ )) گفت: (( این صدای من است. )) گفت: (( می خواهم بخوابم. لطفاً نزن.)) این را گفت و رفت توی خانه­اش. دلش می خواست بزند. پس تصمیم گرفت جایی دورتر از خانه­ی ، بزند. او رفت و رفت زیر سایه­ی درختی نشس و زد: (( دامب دامب دامب ...)) ناگهان از

[[page 18]]

انتهای پیام /*