
قار قار
افسانه شعبان نژاد
کلاغه روی بند ما تاب می خوره
نشسته آفتاب می خوره
تاب می خوره یواش، یواش
خواب می دوه توی چشاش
خواب می بینه میمون باغ گردوست
تمام گردوهای باغ، مال اوست
یادش می ره تو خونه، روی بنده
باز توی خواب، قار و قار و قار می خنده!
[[page 10]]
انتهای پیام /*