مجله خردسال 381 صفحه 22

کد : 102918 | تاریخ : 18/02/1389

قصه­ی حیوانات آقای میمون، از صبح خیلی زود، برای جمع کردن هیزم رفته بود. نزدیک ظهر، خانم میمون بانگرانی به جنگل نگاه میکرد که ... خانم میمون و بچه ی کوچویشان، منتظر او بودند.

[[page 22]]

انتهای پیام /*