
مهمانی خانوم موشه
خانم موشه، مهمان داشت. باید غذا درست میکرد، خانه را هم جارو میکرد. اما بچه موشهای بازیگوش، دنبال هم میدویدند و بازی میکردند و به خانم موشه کمک نمیکردند. برای همین هم خانم موشه یک فکر خوب کرد!
او به دم بچهها جارو بست و خودش مشغول آشپزی شد! بچهها دنبال هم میدویدند و همهجا را با دمشان جارو میکردند! کمی بعد، خانه تمیز شد! غذا آماده شد، بچهها هم حسابی خندیدند و بازی کردند. حالا وقت رسیدن مهمانها بود!
[[page 18]]
انتهای پیام /*