مجله خردسال 387 صفحه 3

کد : 103067 | تاریخ : 29/03/1389

با من بیا دوست من سلام. من روباه هستم و سه تا خواهر و برادر دارم. ما همه در یک روز به دنیا آمدیم. لانهی ما، یک سوراخ بزرگ زیر یک تپهی سرسبز است. وقتی که من و خواهر و برادرهایم به دنیا آمدیم، فقط میتوانستیم شیر مادرمان را بخوریم، در این مدت، پدرم به شکار میرفت و برای مادرم هم غذا میآورد.بعد از ده روز ما از لانه بیرون آمدیم تا شکار و پیدا کردن غذا را یاد بگیریم. من هم مثل همهی روباهها خوردن گوشت و میوه را خیلی دوست دارم. اما بیشتر از آن بازی کردن را دوست دارم! حالا هم پیش تو آمدهام تا در کنار تو، مجلهی دوست خردسالان را ورق بزنم، شعر و قصه بخوانم و بازی کنم، پس دست مرا بگیر و با من بیا ...

[[page 3]]

انتهای پیام /*