مجله خردسال 396 صفحه 18

کد : 103334 | تاریخ : 30/05/1389

تاب بازی بهار بود. به درخت گفتم:«میخواهم تاب بازی کنم.» درخت گفت:«حالا نه! شاخههایم پر از شکوفه است.» تابستان بود. به درخت گفتم:«می خواهم تاب بازی کنم.» درخت گفت:«حالا نه! شاخههایم پر از میوه است.» پاییز شد. درخت نه شکوفه داشت. نه میوه. گفت:«بیا تاب بازی کن.» به شاخهی درخت تاب بستم و روی آن نشستم. درخت برگهای زرد و نارنجیاش را روی سرم ریخت و خندید. زمستان شد. درخت خواب بود و برف روی تاب بازی میکرد!

[[page 18]]

انتهای پیام /*