مجله خردسال 405 صفحه 10

کد : 103578 | تاریخ : 01/08/1389

ناصر کشاورز سیب گرفتم سیبی از مامان که شکل قلب آدم بود ولی خیلی بزرگ و چاق تمام آن زیادم بود به او گفتم که« سیبم را، بیا نصفش بکن لطفا به یاد دوستم هستم، که بازی میکند با من دلم میخواهد از سیبم برای او نگه دارم.» به من لبخند زد مامان خوشش آمد از این کارم بله آن روز سیب من دو قسمت شد، ولی با پوست چه زیبا بود در دستم کنارهم، دو قلب دوست

[[page 10]]

انتهای پیام /*