مجله خردسال 429 صفحه 18

کد : 104205 | تاریخ : 10/02/1390

مرجان کشاورزی آزاد غول گفتم:«کاش من مثل یک غول بزرگ بودم.» مادرم گفت:«تو بزرگی! وقتی از کنار لانهی مورچهها رد میشوی، لانهی آنها میلرزد!» پدرم گفت:«تو بزرگی! وقتی یک قاصدک را فوت میکنی، توفان میشود و قاصدک تا دور دورها میرود!» من یک غول بزرگ هستم! غولی که دستش به دستگیرهی در نمیرسد!

[[page 18]]

انتهای پیام /*