مجله خردسال 435 صفحه 4

کد : 104359 | تاریخ : 21/03/1390

فروزنده خداجو آرزوی صورتی یکی بود یکی نبود. یک موش خاکستری بود. موش خاکستری، رنگ صورتی را خیلی دوست داشت. برای همین هم پیش نجار رفت و گفت:«میشود برای من، یک لانهی صورتی بسازی؟» همین که نجار او را دید، دمش را گرفت و پرتش کرد بیرون! موش خاکستری پیش نقاش رفت و گفت:«میشود مرا صورتی کنی؟» همین که نقاش او را دید، حالش بد شد و با قلممو دنبالش کرد! موش خاکستری دلش گرفت. پشت پنجرهی خانهای نشست. خانم خانه داشت خیاطی میکرد. موش خاکستری رفت توی خانه و گفت:«میشود برای من یک لباس

[[page 4]]

انتهای پیام /*