مجله خردسال 441 صفحه 20

کد : 104515 | تاریخ : 01/05/1390

پروانه ملخ زنبور کفشدوزک سرماخورده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچ کس نبود. یک روز وقتی که به سراغ رفت تا با او بازی کند، گفت:« نه نه سرماخوردهام. حالم خوب نیست و نمیتوانم با تو بازی کنم.» گفت:«وای! چرا سرماخوردی؟ خیلی خوردی؟» گفت:«حالم خوب نیست باید بخوابم.» این را گفت و بالهایش را بست و خوابید. با عجله پیش رفت و گفت:« یک عالمه سرماخورده! حتما گرسنه بوده و چیزی برای خوردن پیدا نکرده.»

[[page 20]]

انتهای پیام /*