مجله خردسال 445 صفحه 6

کد : 104557 | تاریخ : 29/05/1390

پیدا کرد. دمش را توی ساحل. پر و بالش را هم از روی درخت ها جمع کردند. اما هر چه گشت، قارقارش را پیدا نکرد. قارقار کلاغ کجا بود؟ روی ابرها بود. همین موقع، ابرها تکانی خوردند و... قارقارقار... از آسمان قارقار بارید. کلاغ با خوش حالی از جا پرید. یک سبد برداشت و قارقارهایش را جمع کرد و با خودش گفت:«این دفعه باید مواظب باد فوت فوتی باشم تا مرا با خودش نبرد!»

[[page 6]]

انتهای پیام /*