مجله خردسال 446 صفحه 21

کد : 104600 | تاریخ : 08/06/1390

برای ما دارد؟» گفت:«من و تو گوشهای پنهان میشویم و ناگهان به آنها حمله میکنیم!» با خوشحالی گفت:«آفرین به تو حیلهگر!» و خبر دندان درد را در جنگل پخش کردند و خیلی زود همه با خبر شدند. و تصمیم گرفتند به تماشای بروند. آنها نمیدانستند که و پشت بوتهها پنهان شدهاند. و آرام، آرام به نزدیک شدند. به آنها حمله نکرد. کمی جلوتر رفت. هم کمی جلوتر رفت. که خیلی گرسنه بود و دندانش هم خیلی درد میکرد، با دیدن و ، آهی کشید و غرشی کرد که و پا به فرار گذاشتند و در یک چشم بر هم زدن از آنجا رفتند. و ، هر چه منتظر شدند، نه به سراغ آمد، نه و نه هیچ حیوان دیگری. چون همه میدانستند که ، حتی وقتی که دندان درد دارد هم خطرناک است و نباید به او نزدیک شد.

[[page 21]]

انتهای پیام /*